همیشه دلم میخواست یه دختر داشته باشم ،شبیه خودم ، با مو و چشمهای مشکی . یه دختر که هدف داشته باشه ، و حتی تو شرایط بد لبخند و مهربونیشو حفظ کنه . یه دختر که عاشق اشعار شاملو باشه ، و تو زندگیش تلاش کنه عشق رو بشناسه و درکش کنه..حتی اگر موفق نشه
یه دختر با کلی آرزو که خواننده ی مورد علاقش شادمهر باشه …
دختری که حتی اگه زندگی بهش سخت میگیره جا نمیزنه و اتفاقا سرسخت تر ادامه میده ،
من همیشه دلم میخواست یه دختر داشته باشم .
ولی حالا حتی از دختر بودن خودمم میترسم 🙂
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند/ چنین نماند و چنان نیز نخواهد ماند
فعلا که داریم بدترین روزای عمرمونو به چشم می بینیم…
امیدواریم به روزای خوش و اتفاقات خوبِ در راه مانده🤍